سه مدل رفتاري كه روابط را تخريب ميكند
بگذارید با داستان شروع کنیم. یکی از دوستان نزدیک من از رابطه ای که داشت روایت کرد: «عطا من در ارتباطم دائم دچار مشکلم، فرد مقابل دائم درحال نصیحت کردن و امر و نهی من است. هر کاری میکنم یک نقدی میکند و این رفتارش شدیدا اذیت کنندست. آدم خیلی خوبی است و قصد کمک کردن دارد اما لحظه ای آرامش برایم باقی نگذاشته است و دائم نقد میکند».
رفتاری که در داستان دیدیم اصطلاحا “ناجی گری” گفته میشود. یعنی فرد تلاش میکند تا یاری رسان باشد و به بهبود فرد یا شرایط کمک کند، درصورتیکه در درازمدت صرفا به ارتباط لطمه میزند.
دکتر علی صاحبی، روانشناس بالینی، در کتاب “انسان و انتخاب دشوار” سه مدل رفتاری مخرب را تحت عنوان “مثلث قربانی” معرفی میکند. مثلث قربانی شامل ناجی، قربانی و آزارگر میشود. جالب است که بدانیم رفتار مخربی که بین تمامی این سه مدل مشترک است “انتقاد کردن” است.
سه ضلع مثلث قربانی:
1- ناجی
این افراد خود را خاص، یاری رسان و محافظت کننده میبینند و حواسشان به نیاز های دیگران است. اما مشکل از زمانی آغاز میشود که احساس میکنند که خودشان را فدای دیگران کرده اند و پس از اینکه این احساس را کردند، تغییر موضع میدهند. یا آزارگر میشوند و یا قربانی. باوری که این افراد دارند: من مسئولیت و وظیفه دارم که …
2- قربانی
افراد قربانی، خود را قربانی شرایط میبینند. همه ی تقصیر ها را گردن شرایط و افراد می اندازند و معتقدند که کاری از دستشان برنمی آید. این افراد دائما غر میزنند و از شرایطی که در آن هستند شاکی اند. باوری که این افراد دارند: من هیچ حقی ندارم …
3- آزارگر
آن ها دائما رفتار های سرزنشگرایانه خود را انکار میکنند و معتقدند که اتفاقا قربانی هستند. این افراد معتقدند که چاره ای جز سرزنش ندارند و شاید به جمله “بهترین دفاع، حمله است” معتقد باشند. باوری که این افراد دارند: من حق دارم تا …
اما راهکار چیست؟
در درجه اول باید فرد نسبت به مفهوم “انتخاب” آگاه شود. یعنی بداند که میتواند دست به انتخاب بزند و لزوما قربانی کامل نیست. زمانیکه فرد از مفهوم انتخاب آگاه شد، میتواند روش خود را عوض کند و رفتاری سازنده تر در ارتباطات خود رقم بزند.
1- تبدیل نقش ناجی به “مربی یا تسهیل گر”
این افراد بهتر است بجای انتقاد، از فرد مقابل بپرسند “آیا مایلی کمکت کنم؟ چه میخواهی؟ و …” و اینطوری با پرسشگری پیش بروند و در واقع نقش ناجی خود را به نقش مربی یا کوچ تبدیل کنند. اینطوری هم مفید واقع شده اند و باعث رنجش طرف مقابل نشده اند.
2- تبدیل نقش قربانی به “خالق و مبتکر”
برای تبدیل نقش قربانی به خالق، باید تمرکز و توجه خود را به “نتیجه مطلوبی” که میخواهد منعطف کنند. یکی از مسائل اصلی این است که افراد قربانی دائما بر روی چیزی که نمیخواهند متمرکز هستند و نه چیزی که میخواهند. این اتفاق باعث میشود که اندکی خلاق تر شوند و برای رسیدن به شرایط مطلوبشان گامی بردارند.
3- تبدیل نقش آزارگر به “چالشگر یا رهبر”
افراد آزارگر گویا نیاز به قدرت بالایی دارند و مایلند همه چیز تحت کنترلشان باشد و بهتر است که این نقش را به “نقش چالشگر” تبدیل کنند. نقش چالشگر تلاش میکند که نیاز های خود را بشناسد و آن ها را به روشنی بیان میکند. همچنین خط قرمز ها را نیز مشخص میکند و دست به ریسک میزند و اعتماد میکند تا کارها انجام شود. و بجای “باید ها” به “ترجیحات” میپردازد.
دیدگاهتان را بنویسید